Jasmine Smart

ای کاش برگردی، اگر می دانستی آتش عشق تو با چه شعله ای وجودم را می سوزاند، دست روی دست نمی گذاشتی، لابد خواست خدا نیست که تو این عشق شورانگیز را درک کنی

Jasmine Smart

ای کاش برگردی، اگر می دانستی آتش عشق تو با چه شعله ای وجودم را می سوزاند، دست روی دست نمی گذاشتی، لابد خواست خدا نیست که تو این عشق شورانگیز را درک کنی

Jasmine Smart

آهِ من
روزی گیرد دامنت، سوزد با منت
با مَنَت سوزد، نه که تنها

اگر مجنون دل شوریده ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بی

یادت به خیر،
چقدر عشقمان زیبا بود، و بی نظیر

اگر عاشق نیستی، عاشق کُش هم نباش
اگر عاشقی یافتی که اسیر و شیدایت شده و تو او را غریبه می پنداری،
غریب نواز باش، غریبه کُشی نکن

خیلیا بودند که برای رسیدن به عشقشون عمرشون رو گذاشتند و از این خیلیا، خیلیا بودند که عمرشون رو باختند ولی به عشقشون نرسیدند،؛، شاید من هم از این خیلیای دوم باشم

محبوبه ی قلبم، آهوی رمیده ام، اگر از عشق بینهایت من صرف نظر کنی، چیزی رو از دست می دی که با هیچی نمی تونی جبرانش کنی، ... با هیچی

عشقِ تمامِ من، خوش آمدی و صفا آوردی، جان من قربان قدمهایت، لایقم دانستی و چشم و چراغِ خانه ی دلم شدی، سرت سلامت و شادیت پایدار

۴۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

۱۶
اسفند ۹۶

ملالی نیست

جز نبودن تو

دلم لک زده بیام تو این صفحه و با عشق تمام خودم راز دل بگم

چکنم با درد نبودنت جاسمین جانم

سپیده سر می زند

کافی است که خواب نباشم

باید بیدار بمانم تا سپیده دمان طلوع عشقم را ببینم

معصومه ی من

محبوبه ی جان

غزال دشت زندگانی ام

بی تو زندگی چه ناشکیباست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۶ ، ۲۳:۳۷
رضا آباد
۱۵
اسفند ۹۶

تندیس عشق مربوط به تمدن املش در شمال ایران


قدیمى ترین تندیسى در جهان که عشق را به تصویر میکشد.


این تندیس برنزى متعلق به تمدن املش (شمال ایران) است که قدمت آن به هزاره اول قبل از میلاد باز میگردد


223



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۶ ، ۰۰:۰۸
رضا آباد
۱۴
اسفند ۹۶


20


سلام همه چیزم

شبت به خیر دار و ندارم

خسته نباشی محبوبِ من


کجا بودی بیست ساعت؟

از دیشب تا عصرِ امروز نِت رو بیخیال شده بودی

من که نمی تونم ازت خبر بگیرم، هیچ راهی ندارم، مثل این زندونی های ابد و یک روزم

فقط می تونم حدس بزنم:

    * درگیر بچه بودی

    * مشکلی داشتی که من بی خبرم ازش

    * درگیر خونواده ت بودی

    * توی تدارک روز مادر بودی تا یه روزِ مادرِ به یادماندنی برای مامان رقم بزنی

    * الکی برای تنوع خواستی نیایی نت

    * .........


امروز بارها و بارها چک کردم و حرص خوردم، ترسیدم نکنه دیگه نیایی تلگرام

خدایا اگه دیگه نیاد من چه جوری اونو حسش کنم

آخه یه بار این بلا سرم اومده


نمی دونم چه جوری باید این بیست سالِ مونده ی عمرم رو سر کنم

بیست ساله دیگه؟ نیست؟

تموم میشه

مثل این بیست ساعت مثل نسیم میاد و میره

من که امروز تا 8 درگیرِ کار بودم، دلم پیش تو بود،

هر لحظه ش کنارم بودی، کنارت بودم

ولی اونقدر غرق کارم بودم که نفهمیدم چجوری گذشت


حالِ عجیبیه، باید تجربه ش کنی


شرایط منو که هیشکی نداره خانوم گلم:

    * عشقِ یکی هستی، اون وقت یکی دیگه عشقته

    * دلت پیش یکی گیره، یکی دیگه دلش رو داده به تو

    * یکی که سالها نوکریش رو کردی بزرگترین زخم ها رو به قلبت زده

    * دلدارِ تو فراموشت کرده،    

       ولی تو نباید خودت رو ببازی و محکم باشی تا بنای زندگیت فرو نریزه

    * دلداده ات رو فراموش کردی،   

       ولی نباید از حقیقت بویی ببره تا دلش نشکنه، تا بتونه زندگی کنه

    * ..............................

به نظرت، توی جدول مندلیف عنصری هست که تحمل این شرایط رو داشته باشه؟

می خوام سفارش بدم قلبم رو از اون جنس بسازند


30


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۶ ، ۲۳:۳۷
رضا آباد
۱۴
اسفند ۹۶

محبوبه ام سلام

آهوی رمیده ام نیمروزت به خیر

از دیشب ساعت ده و نیم تا حالا به تلگرامت سر نزدی

امیدوارم سلامت و شاداب باشی

می دونم که تو حرفهای منو نمی خونی و اگه همه ی دنیا به وبلاگم سربزنند تو یکی به قول خودت کاری کار من نداری

اینا رو می دونم، چیزی که نمی دونم اینه که :

چرا؟

چطوری تو تونستی اون همه عشق رو نابود کنی؟

من آدم عاشق پیشه ای هستم و باید عشقم رو نثار یکی بکنم

من اگه عشق ورزی نکنم دیوونه میشم

از روزی که تو توی زندگیم پیدا شدی،  بهت معتاد شدم جوری که نمی تونم به غیر از تو به کسی فکر کنم

البته اینا همش حرف بیخوده

از دل برود هر آنکه از دیده برفت

وقتی تو نباشی قاعدتا باید من عشقم رو نثار یکی دیگه بکنم

آدمای عاشق معمولا اینجوری اند

باید عاشق یکی باشند

ولی این اصل در مورد من صدق نمی کنه

حالا که تو نیستی و قراره نباشی من باید یه جایگزین برات پیدا کنم

چی بهتر از همین وبلاگ

اینجا پاتوق من و تو و عاشقانه هامون توی دوران قشنگ عاشقی مونه

حالا که خریدار عشقم نیستی این وبلاگ تنها یادگارته که برام مونده

عشقم رو توی صفحاتش ترجمه می کنم

و خوشم به اینکه قلبم از تو و و خاطراتت لبریزه


کاری از دستم برنمیاد

پروفایلت رو چک کنم،  کی اومدی کی رفتی

بیام اینجا به یاد تو عاشقانه هام رو نثارت کنم

دوباره:

پروفیلت رو چک کنم...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۶ ، ۱۴:۰۱
رضا آباد
۱۳
اسفند ۹۶


اوایل که محبوبه ی قلبم و آرام جانم گفت منو فراموش کرده، یه جورایی باورم نشد

با خودم کلنجار می رفتم که چنین و چنان

مثل یکی که عزیزش رو از دست می ده، ولی داغ نبودنش رو باور نداره؟

منم اینجوری شده بودم


اون روزا آهنگ هنوزم همونم (حامد همایون) شده بود نغمه ی غم انگیزِ قلبم:


یه قلب شکسته یه روح پریشون یه عاشق یه تنها یه بی کس یه مجنون

از اون مرد مغرور یه دیوونه مونده یه ویروونه بی تو از این خونه مونده

تو دنیامو بردی سپردی به ماتم ولی تو خیالم هنوزم باهاتم

هنوزم همونم یکم مبتلا تر هنوزم همونی یکم بی وفا تر

هنوزم همونم یکم مبتلا تر هنوزم همونی یکم بی وفا تر

یکم بی تفاوت یه عالم غریبه دل نیمه جونم هنوزم غریبه

یه وقتایی گیجم واست گل میارم میام پیش عکست تو گلدون میزارم

هواسم بهت نیست تو که نیستی پیشم تو یادم میای و پر از گریه میشم

تو از من بریدی من از تو بریدم خدا رو چه دیدی شاید خواب دیدم

که تو رفتی و رفتم از این زمونه چی به روزم اومد آخه کی میدونه

هنوزم همونم یکم مبتلا تر هنوزم همونی یکم بی وفا تر

یکم بی تفاوت یه عالم غریبه دل نیمه جونم هنوزم غریبه

هنوزم همونم یکم مبتلا تر هنوزم همونی یکم بی وفا تر

یکم بی تفاوت یه عالم غریبه دل نیمه جونم هنوزم غریبه

هنوزم همونم یکم مبتلا تر هنوزم همونی یکم بی وفا تر

یکم بی تفاوت یه عالم غریبه دل نیمه جونم هنوزم غریبه



ولی از روزی که باورم شد اون تونسته منو فراموش کنه و دیگه توی قلبش نازنینش اثری از من نیست، نغمه ی غم انگیزم عوض شد:



خندم میگیره حالمو میپرسی چندوقت یه باری
بس کن نامرد بی احساس مگه دلم داری
تو بکن برو نه نپرس حالم خوبه
آتیش زدی زندگیمو شدی آدم خوبه



بال و پرم بودی یه روز حالا دلت دست غریبه ها وله
افتادم از پا زندگی ندارم و این نفسای آخره
کاشکی بیای قول الکی باز بدی شاید یه شب خوابم بره
نه تو دلواپس نشو راحت برو آروم دلم جون میکنه


حتی اگه از این بی رحم ترم بشی

چی میشه باز بیای بال و پرم بشی

با اون دل سنگت یه روزی قول دادی
جون دوتاییمون نزاری تنها شیم
ببین شدم باز اونی که تو میخوای
چشمام به راهت بی خوابه تا بیای
منو زندونی کن بازم تو قلب بی رحمت
حتی دروغ باشه بگو منو میخوای

البته پاراگراف اولش یه جورایی زبان حال عشقمه و بیان کننده ی ظلم هایی که من در حقش روا داشتم


 

راستی،

شما نغمه ی غم انگیزتون چیه؟

اصلاً نغمه ی غم انگیز دارید مثل من؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۵۵
رضا آباد
۱۲
اسفند ۹۶

عشقت کیه؟ چرا عشقت اونه؟

عشقِ تو قاعدتاً اونیه که حاضری جونت رو به خاطرش بدی

البته دوست داشتن یه چیز دیگه س

مثلاً بچه ها والدینشون رو دوست دارند ولی پدرمادرها عاشق بچه هاشون هستند

پدر توی بستر بیماری افتاده و داره با مرگ دست و پنجه نرم می کنه، بچه ها براش دعا می کنند که خوب بشه

ولی اگر برعکس همین داستان اتفاق بیفته و پدری بالای سر فرزند بیمارش باشه، فقط دعا نمی کنه، حاضره جونش رو بده تا بچه ش از مرگ نجات پیدا کنه

به این میگن عشق


حالا برم سراغ سوال خودم و لااقل خودم جوابش رو بدم


·       عشقم پروردگارمه، حاضرم جونم رو واسه ش بدم

·       عشقم امام زمانمه (که ایمان دارم زنده س) و حاضرم جونم رو واسه ش بدم

·       عشقم محبوبه ی عزیزتر از جانمه، حاضرم جونم رو واسه ش بدم

·       عشقم بچه هام اند هر چهارتاشون، حاضرم جونم رو واسه شون بدم


شما عشقتون کیه و چرا عشقتون اونه؟

حالا نخواستید مثل من چراشو نگین

ولی حداقل یادتون نره عشقتون کیه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۴۱
رضا آباد
۱۱
اسفند ۹۶


556


اگه اشتباه نکنم عشقم می خواد کیک نارنج و پرتقال درست کنه


ب


ث2


نوش جونش

یاد اون صبحانه ی املت دور همی به خیر 
چقدر زحمت کشیدم براش، نون محلی،... صفرتاصدش رو خودم به عشقِ عشقم انجام دادم

دو روز بعدش همه چی خراب شد روی سرم, عید مبعث بود فکر کنم

یعنی باورم نمی شد اینقدر راحت بتونه این همه عشق رو بیخیال بشه

بعضی اوقات فکر می کنم همه چی دروغ بوده

ولی خُب از اون عشق بی نظیر هیچی رو نمی تونم فراموش کنم، نمی دونم چه جوری ادعا کرد "من فراموشتون کردم تو هم فراموش کن، منو از سرت بیرون کن"

"سر" مگه چکاره هست توی عشق و عاشقی، همه چی توی دل اتفاق میوفته

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۶ ، ۱۷:۳۸
رضا آباد
۱۱
اسفند ۹۶

ای کاش همش خواب بود

خواب آشفته ای که تعبیر نداشت و من همین الان با نفس های بریده و جسمی بی جان از کابوس اون نجات پیدا می کردم

بی درنگ با تو تماس می گرفتم:

- جاسمین قشنگم خدا نصیبت نکنه نمی دونی چه خواب وحشتناکی دیدم، اگر بیدار نمی شدم شاید الان جونی توی بدنم نمانده بود

خواب دیدم تو باهام قطع رابطه کردی، جوری که هیچ بازگشتی نداشته باشه، درد مرموزی توی قفسه ی سینه م آزارم می داد، آخه باعثِ این جدایی خودم بودم و خودم رو به خاطر اشتباهم نمی بخشیدم

خواب دیدم همه ی زندگیم شده "نبودن تو" و من ماندم و تنهایی

چه تنهایی، دور و برم شلوغ بود زن داشتم بچه داشتم بچه های قد و نیم قد و بابا دوست و دوست داشتنی، ولی من تنها بودم

من بودم و خمودی و افسردگی و لحظه هام پر شده بود از تو، تویی که نمی دیدمت

نگاهم به هرچه می افتاد تو را می دیدم ولی تو نبودی

مثل مرده ای شده بودم که جان داشته باشه و نفس بکشه، هیچی برام آرزو نبود هیچ هدفی نداشتم، واقعاً مرده بودم

وای خیلی بد بود

جاستین قشنگم قول بده تنهام نزاری، من بلد نیستم بدون تو زندگی کنم، قول بده ...


و تو منو دلداری بدی و من آروم بشم


حاضرم کلِّ زندگیمو با برآورده شدنِ این آرزو تاخت بزنم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۶ ، ۰۹:۰۰
رضا آباد
۱۱
اسفند ۹۶


ای محبوبۀ ناز، که خوش می روی به ناز

علیرضا رو به نــاز تو هر لحظه صد نیاز



lab




همین امشب میزاری


۱۲ فروردین۹۶


  -          وقتی مَحرم شدیم، لبات رو باید شکری کنیا

  -          تو بزار برسیم، بقیه اش رو کارت نباشه

  -          دیونه م می کنی آخر شبی، می خوام یه کار کنم

  -          چیکار

  -          بزار تصمیم بگیرم درست، بعدا می گم

  -          عجب ادمی هستی، عه عه تو رو خدا نگاش کن

  -          چی رو نگاه کن؟

  -          تو بچه پرو رو

  -          چرا اخه، چی شد یهو

  -          بگو

  -          آهان میگم الان،

             می خواااااام
            
یه چیزایی رو نگه دارم فقط واسه خودت

  -          چی مثلا

  -          الان روم نمی شه بگم

  -          کوفت

  -          شاید بعدا یه جورایی گفتم

  -          بزار تو وبلاگ

  -          شاید گذاشتم آره فکر خوبیه

  -          شاید نه

               همین امشب میزاری


آدم رو مجبور می کنی چه کارهایی بکنه
خدا عقلت بده
من الان چی بگم برات اصلا روم نمی شه
بزار ببینم ، یه جوری نصفه نیمه راضیت کنم تا بعد


 *     هر روز یه شاخه گل خوشگل عین خودت تقدیمت می کنم

 *     هر شب موقع خواب کلِّ بدنت رو بوسه بارون می کنم

 *     هر روز صبح که میخوام ازت جدا شم

        دستت و صورت ماهت رو ببوسم

 *     روزی هزاربار بهت بگم دوسِت دارم

        اینقدر بگم که حسابش از دستم در بره

 *    روزی یه بار موهات رو شونه کنم

 *    هر روز بدنت رو بو کنم و بدنم عطر تو رو بگیره

 *    شب ها توی آغوش تو خوابم ببره

 *    بقیه شو دیگه روم نمی شه بگم


خدا عقلت بده الهی به قول خودت :

                        تو بزار برسیم، بقیه اش رو کارت نباشه


خیلی شیرین و خوردنی هستی، خدا کنه بهت برسم

یادش به خیر     

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۶ ، ۰۸:۳۲
رضا آباد
۰۹
اسفند ۹۶

111


و خداوند سر را آفرید تا روی گردن باشد نه در زندگی دیگران

البته خداوندی که سر را آفرید، دل را هم آفرید ،

دل، سر نیست که بچرخانی

وقتی دل از سینه ی یکی کوچ کنه و اسیر دیارِ یار بشه، دیگه نمیشه بهش بگی برگرد،

برنمیگرده

عمریست که در پایین انداختنِ سر و بستنِ چشم هایمان شاگردی کرده ایم، استادِ این بحریم

ولی قلب، داستان دیگریست

هرچند تو به عشق من اهانت می کنی و دلم را می شکنی، ولی قلب من گواهی می دهد که عشقم به تو، حقیقی و بی نظیر است

وقتی قلبی را می دزدی و دلی را به خودت وابسته می کنی و بعد رهایش می کنی، به این هم فکر کن که شاید این قلب راه خانه اش را گم کند و در کوی تو سرگردان شود

من جوان خام و هیجان زده ای نیستم، عشق را خوب می شناسم

سالها آن را تجربه کرده ام، عاشق بوده ام، عاشق کرده ام
ولی عشقی که از تو دیده ام بی نظیر یافتم
هرچند، رنجی هم که از تو دیدم بی نظیر بود و ماندگار

آری دخترجان،

سر را می توان چرخاند،

چشم را می توان بست

ولی دل را نه می توان چرخاند و نه می توان بست

قلب مثل روح عمل می کند، گاهی می رود و بر می گردد، یک بار هم برای همیشه می رود و دیگر بر نمی گردد

 

 

اگر نگران مزاحمت من هستی، باید بهت بگم،

حتی اگر از نبودنت بمیرم هم حاضر نیستم هیچ گونه ارتباطی با تو داشته باشم

نه پیغامی

نه پسغامی

نه ندایی

نه صدایی

نه زنگی

نه رنگی

نه کادوی تولد بچه ت

نه کیک تولد خودت

...

هیچ

دیگه اجازه نمی دم به عشقم توهین کنی

شاید من یه جایی یه زمانی تو را ببینم، ولی اجازه نخواهم داد تو نشانه ای از من بیابی

 

 

اینجا، این وبلاگ، خونه ی آبادِ منه،

توی این خونه حرف دلم رو می زنم،

صادقانه،

اینجا راحتم، آرومم...

رهگذرانی هستند، می آیند و می روند و حالِ نزارم را می بینند،

تنها نیستم

اون روزی که تو خودت را نفهمیدن زدی و وانمود کردی که عشق من را درک نمی کنی و من را مزاحم خواندی و به من تهمت زدی که من قصد دارم آبروی تو را ببرم، از همان روز دلم شکست و تصمیم گرفتم دیگر نگذارم کسی عشقم را لگدمال کند و به احساساتم توهین کند

 


محبوبه ی قلبم، پروانه ی باغ زندگی ام، جاسمین عزیزم،

ای کسی که مدام در فکر "سَر" هستی و "دل" رو سرسری می گیری و حواست به قلب خودت و بقیه نیست

برو و با "سر"ی که روی بدنت سنگینی می کنه خوش باش

و مواظب باش توی زندگی بقیه سرک نکشی

انگار دیروز بود که وارد زندگی من شدی و منو اسیر خودت کردی و خیلی زود منو رها کردی توی صحرای سردِ نبودنت و منو دعوت کردی به فراموشی و گفتی "منو از سرت بیرون کن"

مواظب باش دوباره خبط نکنی

خدا "سر" رو آفریده برای اینکه روی گردنت باشه نه توی زندگی بدبختی مثل من

از ما که گذشت

مواظب باش دیگه کسی رو اسیر خودت و خوبی هات نکن

شاید مثل من باشه،

زورش نرسه، بندهایی که اونو باهاش بستی رو پاره کنه

و آزاد بشه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۲۶
رضا آباد