محبوبه ی قلبِ شکسته ام سلام و شبِ اسفندماهیت به خیر
داری به صد روزگی گل سرسبد باغ زندگیت نزدیک می شی
تصور می کنم براش تاحالا چندتا جشن گرفتی
خوش به حالتون که همو دارین
و خوش به حال من که شما رو دارم
امروز داشتم فکر می کردم که اگر خدا تو رو هیچ وقت به من بر نگردونه،
چی میشه
البته من نباید در قید و بند این باشم که سرانجام چی می خواد بشه
هرجوری می خواد بشه بشه
من عشق خودم رو دارم، من تو رو توی سینه م دارم، (البته الان باید بگم شما رو) دیگه هیچی برام مهم نیست
قلب و احساسم یا باید بمیره یا عشق تو رو پرورش بده،
اینجور بهت بگم:
اگر کسی بیاد جلوی من، و ادعا کنه زیباترین زیباروی عالمه و لطیف ترین نغمه ی عاشقانه رو برام ساز کنه و بی نظیر ترین عشق هستی رو نثارم کنه،...
من
عشقم رو براش
معنا نمی کنم
یادمه آخرین باری که برات حرف زدم، بهت گفتم "عشق یگانه پرسته و تو عشق اول هستی، عشق اول اونی که ظاهراً تو عشقش رو باور نداری (نمی دونم)"
احساس می کنم حرفم رو نفهمیدی و به جاش سعی کردی منو فراموش کنی (نمی دونم موفق شدی یا نه، اون دیگه به طاقتت بستگی داره من که نمی تونم عشقم رو فراموش کنم، شاید تو بتونی، یا شایدم....)
عشق یگانه پرسته عشقم
کافیه عاشق بشی
البته می دونم تو عشق منو باور نداری، حق داری البته، من هم هر عشقی رو باور نمی کنم شاید یکی خودش رو جلوی پام قربونی کنه تا باورش کنم ولی چه بسا، نفهممش و ایمانی به عشقش نداشته باشم
یادمه یه بار (اواخر اردیبهشت) که شدیداً عصبانی بودی به من گفتی:
"اگر دو روز ...ت باهات قهر کنه با یکی دیگه پرش می کنی، امروز با منی یه روز دیگه با یکی دیگه می پری"
نمی دونم می تونی درک کنی این حرفت چه زخمی به جگرم زده یا نه
تا زنده ام تلخی این حرفت، آزارم می ده
اگه من جای بوعلی سینا بودم اینجور می گفتم:
کفر چو منی گزاف و آسان نَبُوَد
.
خوشنام تر از عشق من عشقی نَبُوَد
.
در دهر چو من یکی و آن هم کافر
.
پس در همه دهر اصلاً عاشق نَبُوَد