Jasmine Smart

ای کاش برگردی، اگر می دانستی آتش عشق تو با چه شعله ای وجودم را می سوزاند، دست روی دست نمی گذاشتی، لابد خواست خدا نیست که تو این عشق شورانگیز را درک کنی

Jasmine Smart

ای کاش برگردی، اگر می دانستی آتش عشق تو با چه شعله ای وجودم را می سوزاند، دست روی دست نمی گذاشتی، لابد خواست خدا نیست که تو این عشق شورانگیز را درک کنی

Jasmine Smart

آهِ من
روزی گیرد دامنت، سوزد با منت
با مَنَت سوزد، نه که تنها

اگر مجنون دل شوریده ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بی

یادت به خیر،
چقدر عشقمان زیبا بود، و بی نظیر

اگر عاشق نیستی، عاشق کُش هم نباش
اگر عاشقی یافتی که اسیر و شیدایت شده و تو او را غریبه می پنداری،
غریب نواز باش، غریبه کُشی نکن

خیلیا بودند که برای رسیدن به عشقشون عمرشون رو گذاشتند و از این خیلیا، خیلیا بودند که عمرشون رو باختند ولی به عشقشون نرسیدند،؛، شاید من هم از این خیلیای دوم باشم

محبوبه ی قلبم، آهوی رمیده ام، اگر از عشق بینهایت من صرف نظر کنی، چیزی رو از دست می دی که با هیچی نمی تونی جبرانش کنی، ... با هیچی

عشقِ تمامِ من، خوش آمدی و صفا آوردی، جان من قربان قدمهایت، لایقم دانستی و چشم و چراغِ خانه ی دلم شدی، سرت سلامت و شادیت پایدار

۵۰ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

۰۴
فروردين ۹۷

نگاه می کنم به وبلاگم، اعصابم به هم میریزه

همش نک و ناله

همش درد و مصیبت

همش غم و اندوه


این که همش شد درد فراق و دلتنگی،

پس شور عشق و دلدادگی کجا می ره؟

این بود که تصمیم گرفتم یه وبلاگ دیگه دست و پا کنم،

برای عاشقانه هام

و این وبلاگ بمونه برای دلتنگی هام


آدرس وبلاگ جدیدم اینه:

Www.4082625.blog ir


اصلا معلوم نیست میای نمیایی می خونی نمی خونی

قراین که می گن میایی بهم سزمی زنی 

نمی دونم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۳۵
رضا آباد
۰۳
فروردين ۹۷

سلام جاسمین قشنگم

سلامم را از کنج تنهایی و بی کسی در دیار آبادی که جا خوش کرده ای برای یک جمعه ی دلپذیر به صرف جوجه کباب کنار استخر کوهستان، پذیرا باش

خوش بگذره بهت الهی

هم خودت و هم کوچولوت سالم و سلامت باشید

ای کاش لحظه ای هم یاد من می کردی

ای کاش این همه سلام جوابی هم داشت

ای کاش بی مهری هایت تمامی داشت، مثلا یکی از آینده خبر می آورد که سرانجام بی مهری های تو روزی تمام خواهد شد

بیخیال

امروز روز خوشگذرانی عیده، تو و خانواده ات رفتید ییلاقات

کوچولوی ماهت رو بردی هواخوری و دیگر تنها نیستی که دلت هوای من کند و مدام سر همه غر بزنی و اعتراض کنی که ” چرا بر نمی گردیم من خسته شدم” و کسی نمی دانست که تو دلتنگ من شدی و همه بالاتفاق می گفتند” ایندفعه ..... رو با خودمون نیاریم”







خوش بگذره


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۴۱
رضا آباد
۰۳
فروردين ۹۷

تا کی حسرت بخورم و آب بشم 

حسرت و غصه تا کی

دیشب به جای حسرت خوردن آرزو کردم

به جای افسوس گذشته امید به آینده را کاشتم

حالا که نمی توانم با تو زندگی کنم پس با آرزویت زندگی می کنم

حالا که نیستی تا ترجمان عشقم باشی، پس با آرزوی وصلت عشق می کنم

چرا گوشه عزلت بگیرم و اطرافیانم را افسرده کنم،

فرزندانم حیف نیستند که با مرده ای متحرک زندگی کنند و خاطرشان ملول شود؟

دیشب در شب آرزوها ”امید”آفریدم

 و خدایم شاهد است که اگر خودش نمی خواست و کمکم نمی کرد من به این موهبت نمی رسیدم

اگر به دل محبوبم نمی انداخت که....

چکار به کار حقیقت دارم، مهم ندایی است که از اعماق قلبم به گوش می رسد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۷ ، ۰۶:۳۶
رضا آباد
۰۳
فروردين ۹۷

سلام بر امشب

سلام بر شیدایی

سلام بر رجب و اهالی آن

سلام بر آرزوهای برآورده شده

سلام بر آرزوهای اجابت نشده

سلام بر خالق رجب

سلام بر عشق های پاک

سلام بر شب و اهالی آن 

سلام بر خدا و دلدادگانش

سلام بر خالق تو، ای محبوبه ی قلب شکسته ی من

سلام بر تو که الان کنار نازدانه ات خوابی

همانقدر که پاره ی تنت اسیر تو شده،

این قلب پاره و شرحه نیز شیدای توست،

و چه بسا ”زمان” این موازنه را بر هم زند

هر چه بگذرد و هر چه وابستگانت از تو بگسلند 

قلب من، به تو نزدیکتر و اسیرتر خواهد گشت

خدایا امشب را بر من و قولم شاهد بگیر و خودت قاضی محکمه ی دلم باش و کمکم کن که ثابت قدم بمانم

ربنا آتنا فی الدنیا ”حسنه” و فی الاخرت ”حسنه” وقنا عذاب النار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۳۲
رضا آباد
۰۲
فروردين ۹۷

امشب لیله الرغایبه

یادش به خیر، پارسال یه پیام راجع امشب و من بهم دادی به این مضمون که:

”امشب شب آرزوهاست نمی دونم تو رو آرزو کنم یا نه”

دقیق یادم نیست ، متاسفانه چت های یک ماه آخرم با تو پاک شدن، حاضرم میلیونها بدم و اون چتهای عاشقانه و رویایی برگردند

حالا یکسال گذشته

و من مثل تو توی شک و تردید نیستم

من از امشب تنها تو رو آرزو می کنم

و با تنها سنگ صبورم

و همرازم

 و خالق عشقم

 و پروردگار و آفریننده ی امید و آرزو

 و کسی که تو را محبوب قلبم نمود

راز دل خواهم گفت 

و ایمان دارم که به مراد دلم خواهم رسید

تو سهم منی و من برای تو تا پای جانم مبارزه می کنم

و ناامید نمی شوم


امشب، شب آرزوهاست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۷ ، ۱۵:۰۲
رضا آباد
۰۲
فروردين ۹۷

آنلاین می شی 

من اجازه ندارم یه سلام بهت بکنم

سلام اسم خداست

بارها سلامت کردم جوابمو ندادی

بارها بلاک شدم

شک ندارم یه روز تقاص پس می دی و می فهمی من امروز چی می کشم

نمی تونم ببینم یه مو ازت کم بشه ولی دوست دارم درک کنی چه بلایی سرم آوردی

صبح تا حالا بیست بار اومدم بهت سر زدم و ناامیدانه برگشتم

میشینم اینجا هی نگاه می کنم به صفحه ی آنلاینت تا خاموش بشی و بری


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۷ ، ۱۱:۴۶
رضا آباد
۰۱
فروردين ۹۷

امروز هم بهترین روز بود و هم بدترین روز

همه ی لحظاتم همینه

توی خوف و رجا غوطه ورم

هم حالم خوبه و ذوق دارم و در همون حال که خوبم، خیلی بدحال و بی انگیزه لم

خوشم که تو رو توی قلبم دارم، ناخوشم که تو منو از قلبت بیرون کردی

همیشه توی خیالم می دیدم که ردی، نشونه ای از خودم توی پروفایلت پیدا می کنم

امروز این رویا به واقعیت پیوست و توی پروفایلت نشونه ای از دوران عاشقانه مان دیدم

و تو نمی دانی چقدر حالم خوب شد

ناراحت نشو، بگذار اندکی هم دنیا به کام ما بدبخت بیچاره باشه، چه اشکال داره من هم سرخوش بشم و دلم خوش بشه به یه نشونه، هرچند با یه برداشت غلط سرخوش شده باشم

بعضی وقت ها اینقدر واقعیت تلخه که حتی اگه بدونی یه نشونه ی شیرین دروغه ولی به شیرینی ش دل می بندی و خودت رو باهاش زنده نگه می داری


غبطه می خورم به زندگی قشنگی که داری

چشمامو می بندم و و تصور می کنم توی زندگیتم، داداشات خواهرات کوچولوت و از همه مهمتر خودت و مامانت که خیلی دوستش دارم و بابات که فقط عکسش رو دیدم و خودت ، صدات که هیچ وقت نشنیدم و توی گوشم نیست غیر اون روزی که یه طرفه شده بودی و من تماس گرفتم و پرسیدم یه طرفه شدید و تو گفتی ”بعله بعله”

راستش همیشه به این فرم و فضای زندگیت حسودیم شده، مدل زندگیت رو دوست دارم 


هرکسی سرنوشتی داره

سرنوشت منم این بود که با قاتل عشقم زندگی کنم و عشقم کافر عشقم باشه

عاشقی را که چنین باده ی شبگیر دهند کافر عشق بود گر نشد باده پرست



ای کاش من بینوا می دانستم باده ی شبگیری که تو باهاش مست می شوی و دست از انکار عشق من برمیداری چیست ای کاش می توانستم تو را مست خودم کنم


داشتم می گفتم روز اول عید بدترین روز امسال بود ،  دو سه ساعت قبل سال تحویل تا فردا ظهر نیومدی تلگرام و این اصلا عادی نبود

حسابی ترسیده بودم گفتم دیگه نمیاد و تلگرامش رو عوض کرده و دست منو گذاشته توی حنا

کلا برنامه های عیدم به هم خورده بود حوصله ی هیچ کاری نداشتم تا اینکه دم اذون ظهر یهو دیدم آنلاین شدی 

حال خودم رو نمی فهمیدم جلوی اشکام رو نمی تونستم بگیرم دوست داشتم بشینم و بر و بر نگات کنم ولی وقت نماز بود با هر جون کندنی بود برای نماز آماده شدم 

حول و حوش یک و چهل دقیقه بوده عکس پروفایلت رو عوض کردی و روز عید من، واقعا روز عید شد

هم خانواده ت رو دیدم و هم چیزی که قلبم رو آروم کرد


تو رو خدا اگه اینا رو می خونی بهم رحم کن

رحم و مروت که سرت میشه نمیشه؟

یه نفر اسیر عشقت شده، قبلا واقعا و قلبا خواهرم بودی ولی الان نه، داستان فرق کرده برام

غزل شاکری یادته توی سریال شهرزاد؟

اول عاشق نبود باورش هم نمی شد عاشق بشه

جاسمین من

من برادرانه می پرستیدمت و تو عشقی که به خاطر خدا سرکوبش کرده بودم رو در اعماق وجودم زنده کردی و منو رها کردی

انگاری چند صباحی باهام خوش گذروندی، اونم چه خوش گذروندنی، همش تو رو رنجوندم و آزار دادم ولی هرچی بود تو فراق بچه داشتی نه فراق عشق کمبودت بچه بود که بهش رسیدی

مبارکت باشه

همه ی حرف حسابت اینه که من چندتا حرف نامربوط زدم و تو رو کنار گذاشتم

تو چه میدونی چی شده از کجا می دونی من تو رو کنار گذاشتم

توی اون یه ماهی که باهات قطع رابطه کردم حتی توی خواب هم می دیدمت تا چه رسه به بیداری

یادته یه بار که عصبانیت کرده بودم بهم گفتی ”اگه دو روز زنت باهات قهر کنه با یکی دیگه پرش می کنی”

تلخی این حرف هیچ وقت یادم نمی ره، حرفهای دیگه هم زدی که تا مغز استخونم رو سوزونده حالا بماند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۷ ، ۲۲:۴۰
رضا آباد
۰۱
فروردين ۹۷

هزار کیلومتر ازت فاصله دارم، نمی دونی از این فاصله چقدر توی نوسان کارای تو ام. از دیشب قبل سال تحویل که نیومدی تلگرام با خودم گفتم دیگه نمیایی، عین شب عید فطر که خودت رو از حالت ری سنتلی خارج کردی وتقریبا. ساعت نه و پنجاه دقیقه بود که رفتی و دیگه برنگشتی و همین یه ماه پیش تلگرامت غیرفعال شد

گفتم اینبار هم مثل شب عید فطر رفتی که دیگه برنگردی

راستش دم اذون ظهر بود اومدم و برای صدمین بار چک کردم دیدم آنلاینی

حالم رو نمی فهمیدم فقط می خواستم نگاهت کنم ولی باید می رفتم نماز راستش تو نماز هم حواسم پرت بود دوبار اعاده کردم تا تونستن بخونمش، نمی دونم از تو تشکر کنم یا از خدا ، می دونم هیچ احساسی نسبت به مننداری ولی من معتادم که تو رو حس کنم وگرنه می میرم زندگی برام مثل یه قبر میشه مثل مردن میشه

می دونم یه تلگرام با شماره ی جدید برای خودت دست و پا کردی که بتونی توی پروفایلش عکس خانواده ت رو بزاری که من نبینم، درکت می کنم

همچنین چند روز دیگه که روز مرد میشه بتونی با خیال راحت روز مرد رو به مردت تبریک بوی و من نبینم

یادش به خیر پارسال به دو مرد کادو دادی

یادش به خیر پارسال وقتی دانشجوهات گفتن بهت که استاد یه گروه تشکیل بدیم جواب دادی:

آقامون راضی نیست و ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۷ ، ۱۳:۱۸
رضا آباد
۰۱
فروردين ۹۷

اولش خیلی دلم گرفت

ولی الان که ده یازده ساعته گذشته، نگاه که می کنم می بینم چیز زیادی رو از دست ندادم

چارتا عکس پروفایله دیگه

دیدن و ندیدنش فرقی نداره باهم

اصل، اون چیزیه که توی قلب منه


یه مثال برات می زنم

من یه انگشتر دستمه سنگ یاقوت سرخ استاره و بیست میلیون قیمتشه،

شاید برای تو اهمیتی نداشته باشه و ارزشی براش قاعل نباشی ولی حق نداری ادعا کنی این انگشتر یه چیز بی ارزش و زیادی و به درد نخوریه

نمی دونم چه جوری فکر می کنی در مورد من، ولی حقیقت من اینه که با عشق تو می خوابم با عشق تو خواب می بینم با عشق تو بیدار می شم با عشق تو زندگی می کنم با عشق تو نفس می کشم و با عشق تو خواهم مرد 

مثل اصغری

حیف که ه در نبودن ها و نداشتنهای تو داره طروتی که برام مونده تموم میشه و دو روز دیگه پیر و فرتوت نیشم

تقدیر من این بود که توی جهل و نداستن نمونم و عشقم و ببینم و بشناسم و به درد فراق و جدایی مبتلا بشم و به جای وصال محبوب با فراقش زندگی کنم

این هم سرنوشتیه برای خودش


ای کاش به خاطر گ دوری از گناه ازت فاصله نمی گرفتم و بهت پشت نمی کردم، یا ای کاش ا وقتی بهت گفتم بیا خواهرم باش قبول می کردی، یا ای کاش قبل از اینکه این خدا لعنت کرده این بلبشو رو برام درست کنه توی جاده کشته می شدم

نمی دونم هرچی هست تحمل این وضع برام خیلی سخته

یه چیزی می گم، حرف زدن آسونه ولی باور کن دلخوشیم این بود که بیام لست سین هات رو چک کنم و ببینم کی اومدی گی رفتی

دلخوشیم رو ازم گرفتی 

انگار کن چشمهام رو از کاسه درآوردی

کور و نابینا شدم

راستی اگر تو منو بهدرد فراق مبتلا نمی کردی و به حرفم گوش می کردی و خواهرم می شدی هرگز این چنین عشق درون سینه ام هویدا نمی شد و جگرم آتش نمی گرفت و داغ هجرانت قلبم را نمی شکست و الان عین تو داشتم زندگی می کردم. چون آرام بودم که تو هستی و راضی بودم که زندگی به کام توست

الان هم راضی ام به این کامیابی زندگی تو و مادرشدنت ولی آرامشی در کار نیست 

چون تو نیستی و من حق هیچ چیزی ندارم حتی یه حالت چطوره یا یه سلام که اسم خداست

حق هیچی ندارم و این یعنی تو نیستی و من تو را ندارم 

”تو را ندارم”

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۷ ، ۰۹:۴۸
رضا آباد
۰۱
فروردين ۹۷

امسال رو بدون تو شروع کردم

اگر خدا صلاحش باشه نمیزارم بدون تو تموم بشه

بالاخره تو باید سهم من بشی


بعد سال تحویل به تلگرامت سر نزدی

خدا کنه حدسم اشتباه باشه....


اصلا حواسم نیست،

راستی عیدت مبارک

راستش شوکه نیومدنتم

شاید تلگرامت رو عوض کردی که من نبینمت

همه جوره منو نوازش کردی، ولی تا حالا چشمم رو کور نکرده بودی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۰۵
رضا آباد