Jasmine Smart

ای کاش برگردی، اگر می دانستی آتش عشق تو با چه شعله ای وجودم را می سوزاند، دست روی دست نمی گذاشتی، لابد خواست خدا نیست که تو این عشق شورانگیز را درک کنی

Jasmine Smart

ای کاش برگردی، اگر می دانستی آتش عشق تو با چه شعله ای وجودم را می سوزاند، دست روی دست نمی گذاشتی، لابد خواست خدا نیست که تو این عشق شورانگیز را درک کنی

Jasmine Smart

آهِ من
روزی گیرد دامنت، سوزد با منت
با مَنَت سوزد، نه که تنها

اگر مجنون دل شوریده ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بی

یادت به خیر،
چقدر عشقمان زیبا بود، و بی نظیر

اگر عاشق نیستی، عاشق کُش هم نباش
اگر عاشقی یافتی که اسیر و شیدایت شده و تو او را غریبه می پنداری،
غریب نواز باش، غریبه کُشی نکن

خیلیا بودند که برای رسیدن به عشقشون عمرشون رو گذاشتند و از این خیلیا، خیلیا بودند که عمرشون رو باختند ولی به عشقشون نرسیدند،؛، شاید من هم از این خیلیای دوم باشم

محبوبه ی قلبم، آهوی رمیده ام، اگر از عشق بینهایت من صرف نظر کنی، چیزی رو از دست می دی که با هیچی نمی تونی جبرانش کنی، ... با هیچی

عشقِ تمامِ من، خوش آمدی و صفا آوردی، جان من قربان قدمهایت، لایقم دانستی و چشم و چراغِ خانه ی دلم شدی، سرت سلامت و شادیت پایدار

۷ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

۳۰
خرداد ۹۷

راز دل عاشقت رو نخواهی دانست

چون من نمی گذارم

می خواهم بشوم عین خودت

بی انصاف و بی رحم

اونی که محتاج فهمیدن توئه رو می گذاری تو آمپاس و این روش توئه و از تربیت خانوادگیت سرچشمه می گیره

تشنه رو می بری لب آب و تشنه تر بر می گردونی

همه تون اینجوری هستید

خانواده ت رو می گم

تقصیر خودت نیست، خانه از پای بست ویران است

تو لایق هیچی نیستی

هیچی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۷ ، ۰۶:۴۰
رضا آباد
۱۹
خرداد ۹۷


e






دلت یک اتفاق تازه می خواهد

دلت من را نمی خواهد

نه که من را

نه

دلت "عشق و دلدادن" نمی خواهد

پس چرا در قلب من جا کرده ای، ای جان

تو که در دام غم افتادن نمی خواهی

تو که احساس پیری بی امان کردی

پس چرا قلب مرا بشکسته ای، ای گل


چه می دانم چه می خواهی

شبیه کودکانی تو

عشقت هم شبیه کودکان، انگار

دلت یک شورِ بی اندازه می خواهد؟

شورِ بی اندازه می خواهی؟

بی عشق؟

دانی چه می ماند؟

شورِ بی اندازه یعنی عشق

شورِ بی اندازه یعنی تو

یعنی من

یعنی ما

شورِ بی اندازه را در قلب من یابی، نه جای دیگری، محبوبه ام

منم آن اتفاق تازه، ای محبوبه جان

در دلم بنشسته ای، در به رویم واکن ای جان

سالیان است مانده ام پشتِ درِ قلبت،

درم واکن

رهایم کن


#علی_آباد

اردی بهشت 1397



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۷ ، ۲۰:۰۸
رضا آباد
۱۶
خرداد ۹۷

بی تو شعر خواهم نوشت

بی تو اشک خواهم ریخت

بی تو خاطراتت را زندگی خواهم کرد

بی تو ....

راستی تو بی من چه خواهی کرد

اصلا یادت هست که نیستم؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۷ ، ۱۸:۵۰
رضا آباد
۱۶
خرداد ۹۷


نبودنت را....

با رویای با تو بودن پر می کنم !

فراموش کردنت را...

هیچ وقت یاد نخواهم گرفت !!!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۷ ، ۱۸:۴۹
رضا آباد
۱۲
خرداد ۹۷
_ این که به دختری که دوستت داره و دوستش داری بگی مثل خواهرمی، عین قتل غیرعمده 

حق با توئه
همون قتل محسوب میشه
حالا من یه سوال دارم ازت

مردی که عاشق شخصیتت شده 
و تو باهاش از بوسه و آغوش سخن بگی و اونو درگیر خودت کنی
مردی که خانواده داره...
و تو با حرفها و کارهات اونو عاشق خودت کنی
و بعد که سرِ دوراهی بمونه و بخواد برگرده و خانواده ش رو احیا کنه و نگذاره خانواده ش از هم بپاشه
و تو اونو نفرین کنی و بهش توهین کنی و اونو مورد تمسخر قرار بدی 
و از همه بد تر، مظلوم نمایی کنی و بگی هزار بار مرگ رو چشیدی به خاطر این جدایی
و بد تر از اون، وقتی بخواد برگرده و تو رو از دست نده اونو با تازیانه ی قهر از خودت طرد کنی
و دوباره درگیر تو بشه و عشقش نسبت به تو صد برابر بشه
و تو اونو توی برزخ رها کنی
و هر بار بخواد به تو نزدیک بشه به فجیع ترین روش اونو زخمی کنی
....
اسم این کار خودت رو چی می گذاری محبوبه ام؟
قتل عمد؟
قتل غیر عمد؟



تو را در خوت کُشتم؟
هزار بار جان دادی و مُردی؟
انگار که از اول نبوده ای؟

بیا به درد دل من گوش کن

مرا جلوی چشم خانواده ام کُشتی
روزی هزار بار جان می دهم و می میرم
اولش من کسی بودم برای خودم، عشقم زبانزد همه بود، ولی...




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۳۰
رضا آباد
۱۲
خرداد ۹۷

محبوبه ام، کی عاشق تره؟

تو یا من؟

چقدر احمقم

تو که اصلاً عاشق نیستی

نمی دانم، شاید هم دروغ بگی و تظاهر کنی که عاشق نیستی

ولی من اینقدر احمق هستم که بعد از این همه بی مهری بتونم باور کنم که شاید تو هم عاشقی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۱۲
رضا آباد
۰۹
خرداد ۹۷

محبوبه یه درده

یه دردِ بی درمون توی سینه ام

محبوبه یه داغه

یه داغِ بی پایان بر دلم

محبوبه

          یه زخمه

یه زخمِ موندگار روی قلبم

  خونابه های این قلب زخمی، هر روز داغِ دلمو تازه می کنه، تا سینه م مالامال درد بشه، انگار تمومی نداره این رنجِ بی امان



اما چرا!!!

روزی تمام خواهد شد، همه ی این رنج ها

پایان خواهد پذیرفت

روزی که قلبم از تپش بایستد

و دلم بمیرد

و سینه ام تهی شود

...

آن روز نزدیک است

صبر باید

صبر

...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۴۲
رضا آباد