هزار کیلومتر ازت فاصله دارم، نمی دونی از این فاصله چقدر توی نوسان کارای تو ام. از دیشب قبل سال تحویل که نیومدی تلگرام با خودم گفتم دیگه نمیایی، عین شب عید فطر که خودت رو از حالت ری سنتلی خارج کردی وتقریبا. ساعت نه و پنجاه دقیقه بود که رفتی و دیگه برنگشتی و همین یه ماه پیش تلگرامت غیرفعال شد
گفتم اینبار هم مثل شب عید فطر رفتی که دیگه برنگردی
راستش دم اذون ظهر بود اومدم و برای صدمین بار چک کردم دیدم آنلاینی
حالم رو نمی فهمیدم فقط می خواستم نگاهت کنم ولی باید می رفتم نماز راستش تو نماز هم حواسم پرت بود دوبار اعاده کردم تا تونستن بخونمش، نمی دونم از تو تشکر کنم یا از خدا ، می دونم هیچ احساسی نسبت به مننداری ولی من معتادم که تو رو حس کنم وگرنه می میرم زندگی برام مثل یه قبر میشه مثل مردن میشه
می دونم یه تلگرام با شماره ی جدید برای خودت دست و پا کردی که بتونی توی پروفایلش عکس خانواده ت رو بزاری که من نبینم، درکت می کنم
همچنین چند روز دیگه که روز مرد میشه بتونی با خیال راحت روز مرد رو به مردت تبریک بوی و من نبینم
یادش به خیر پارسال به دو مرد کادو دادی
یادش به خیر پارسال وقتی دانشجوهات گفتن بهت که استاد یه گروه تشکیل بدیم جواب دادی:
آقامون راضی نیست و ...