Jasmine Smart

ای کاش برگردی، اگر می دانستی آتش عشق تو با چه شعله ای وجودم را می سوزاند، دست روی دست نمی گذاشتی، لابد خواست خدا نیست که تو این عشق شورانگیز را درک کنی

Jasmine Smart

ای کاش برگردی، اگر می دانستی آتش عشق تو با چه شعله ای وجودم را می سوزاند، دست روی دست نمی گذاشتی، لابد خواست خدا نیست که تو این عشق شورانگیز را درک کنی

Jasmine Smart

آهِ من
روزی گیرد دامنت، سوزد با منت
با مَنَت سوزد، نه که تنها

اگر مجنون دل شوریده ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بی

یادت به خیر،
چقدر عشقمان زیبا بود، و بی نظیر

اگر عاشق نیستی، عاشق کُش هم نباش
اگر عاشقی یافتی که اسیر و شیدایت شده و تو او را غریبه می پنداری،
غریب نواز باش، غریبه کُشی نکن

خیلیا بودند که برای رسیدن به عشقشون عمرشون رو گذاشتند و از این خیلیا، خیلیا بودند که عمرشون رو باختند ولی به عشقشون نرسیدند،؛، شاید من هم از این خیلیای دوم باشم

محبوبه ی قلبم، آهوی رمیده ام، اگر از عشق بینهایت من صرف نظر کنی، چیزی رو از دست می دی که با هیچی نمی تونی جبرانش کنی، ... با هیچی

عشقِ تمامِ من، خوش آمدی و صفا آوردی، جان من قربان قدمهایت، لایقم دانستی و چشم و چراغِ خانه ی دلم شدی، سرت سلامت و شادیت پایدار

۰۹
اسفند ۹۶

111


و خداوند سر را آفرید تا روی گردن باشد نه در زندگی دیگران

البته خداوندی که سر را آفرید، دل را هم آفرید ،

دل، سر نیست که بچرخانی

وقتی دل از سینه ی یکی کوچ کنه و اسیر دیارِ یار بشه، دیگه نمیشه بهش بگی برگرد،

برنمیگرده

عمریست که در پایین انداختنِ سر و بستنِ چشم هایمان شاگردی کرده ایم، استادِ این بحریم

ولی قلب، داستان دیگریست

هرچند تو به عشق من اهانت می کنی و دلم را می شکنی، ولی قلب من گواهی می دهد که عشقم به تو، حقیقی و بی نظیر است

وقتی قلبی را می دزدی و دلی را به خودت وابسته می کنی و بعد رهایش می کنی، به این هم فکر کن که شاید این قلب راه خانه اش را گم کند و در کوی تو سرگردان شود

من جوان خام و هیجان زده ای نیستم، عشق را خوب می شناسم

سالها آن را تجربه کرده ام، عاشق بوده ام، عاشق کرده ام
ولی عشقی که از تو دیده ام بی نظیر یافتم
هرچند، رنجی هم که از تو دیدم بی نظیر بود و ماندگار

آری دخترجان،

سر را می توان چرخاند،

چشم را می توان بست

ولی دل را نه می توان چرخاند و نه می توان بست

قلب مثل روح عمل می کند، گاهی می رود و بر می گردد، یک بار هم برای همیشه می رود و دیگر بر نمی گردد

 

 

اگر نگران مزاحمت من هستی، باید بهت بگم،

حتی اگر از نبودنت بمیرم هم حاضر نیستم هیچ گونه ارتباطی با تو داشته باشم

نه پیغامی

نه پسغامی

نه ندایی

نه صدایی

نه زنگی

نه رنگی

نه کادوی تولد بچه ت

نه کیک تولد خودت

...

هیچ

دیگه اجازه نمی دم به عشقم توهین کنی

شاید من یه جایی یه زمانی تو را ببینم، ولی اجازه نخواهم داد تو نشانه ای از من بیابی

 

 

اینجا، این وبلاگ، خونه ی آبادِ منه،

توی این خونه حرف دلم رو می زنم،

صادقانه،

اینجا راحتم، آرومم...

رهگذرانی هستند، می آیند و می روند و حالِ نزارم را می بینند،

تنها نیستم

اون روزی که تو خودت را نفهمیدن زدی و وانمود کردی که عشق من را درک نمی کنی و من را مزاحم خواندی و به من تهمت زدی که من قصد دارم آبروی تو را ببرم، از همان روز دلم شکست و تصمیم گرفتم دیگر نگذارم کسی عشقم را لگدمال کند و به احساساتم توهین کند

 


محبوبه ی قلبم، پروانه ی باغ زندگی ام، جاسمین عزیزم،

ای کسی که مدام در فکر "سَر" هستی و "دل" رو سرسری می گیری و حواست به قلب خودت و بقیه نیست

برو و با "سر"ی که روی بدنت سنگینی می کنه خوش باش

و مواظب باش توی زندگی بقیه سرک نکشی

انگار دیروز بود که وارد زندگی من شدی و منو اسیر خودت کردی و خیلی زود منو رها کردی توی صحرای سردِ نبودنت و منو دعوت کردی به فراموشی و گفتی "منو از سرت بیرون کن"

مواظب باش دوباره خبط نکنی

خدا "سر" رو آفریده برای اینکه روی گردنت باشه نه توی زندگی بدبختی مثل من

از ما که گذشت

مواظب باش دیگه کسی رو اسیر خودت و خوبی هات نکن

شاید مثل من باشه،

زورش نرسه، بندهایی که اونو باهاش بستی رو پاره کنه

و آزاد بشه

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۲/۰۹
رضا آباد

نظرات  (۱)

یکی از عالی ترین متن هایی که خوندم همینه...
پاسخ:
سلام
ممنون
لطف داری
عالی تر متن من ذوق توئه که زیبایی ها رو درک می کنه 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی