Jasmine Smart

ای کاش برگردی، اگر می دانستی آتش عشق تو با چه شعله ای وجودم را می سوزاند، دست روی دست نمی گذاشتی، لابد خواست خدا نیست که تو این عشق شورانگیز را درک کنی

Jasmine Smart

ای کاش برگردی، اگر می دانستی آتش عشق تو با چه شعله ای وجودم را می سوزاند، دست روی دست نمی گذاشتی، لابد خواست خدا نیست که تو این عشق شورانگیز را درک کنی

Jasmine Smart

آهِ من
روزی گیرد دامنت، سوزد با منت
با مَنَت سوزد، نه که تنها

اگر مجنون دل شوریده ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بی

یادت به خیر،
چقدر عشقمان زیبا بود، و بی نظیر

اگر عاشق نیستی، عاشق کُش هم نباش
اگر عاشقی یافتی که اسیر و شیدایت شده و تو او را غریبه می پنداری،
غریب نواز باش، غریبه کُشی نکن

خیلیا بودند که برای رسیدن به عشقشون عمرشون رو گذاشتند و از این خیلیا، خیلیا بودند که عمرشون رو باختند ولی به عشقشون نرسیدند،؛، شاید من هم از این خیلیای دوم باشم

محبوبه ی قلبم، آهوی رمیده ام، اگر از عشق بینهایت من صرف نظر کنی، چیزی رو از دست می دی که با هیچی نمی تونی جبرانش کنی، ... با هیچی

عشقِ تمامِ من، خوش آمدی و صفا آوردی، جان من قربان قدمهایت، لایقم دانستی و چشم و چراغِ خانه ی دلم شدی، سرت سلامت و شادیت پایدار

۵۰ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

۰۷
فروردين ۹۷

چند سالی رو با عشقت گذروندی

تو بودی و عشقت، و دو تا صندلی چوبی

داد دلت رو از خوشی و خوشبختی گرفتی

درسته که این چندسال با غصه ی نبودن چیزی گذشت که آرزویش رو داشتی

ولی سرانجام همه ی اون روزها و شبهای قشنگی که خدا بهت هدیه کرده بود،

یه هدیه ی خاص بود که بهت یه هویت جدید می داد،

یه زندگی جدید

یه دلمشغولی جدید که در عین حال که پر از هیجانه، بهت یه آرامشی میده از جنس بینهایت

آنچنان غرق در شور و حال زندگیت شدی که من فراموش شدم

من که زمانی ادعا کرده بودی ”بدون تو می میرم” حالا شده بودم مزاحم، لعنتی

و من غافل از همه چیز و همه جا فکر می کردم هنوز همان عشق جاویدان قلب تو ام و بی مهری هایت را به پای عصبانیتی که از من داشتی می گذاشتم

بارها منو به آهنگ قهر و طرد و نفرین نواختی

بهم گفتی ” خدا لعنتت کنه دست از سر من و زندگیم بردار”

نه یک بار، که چند بار

ولی من باورم نمی شد فراموش شده ام

آخر زندگی من تو بودی، چطور باید دست از زندگی خودم می کشیدم؟؟؟؟؟ بلد نبودم

تا اینکه بی مهری های مدام تو به من باوراند که برای تو ارزشی ندارم

من که روزی آقای تو بودم و همسرم می خواندی، امروز برایت مزاحمی بیش نبودم که تو با حماقتی که نمی دانم از کجا نصیبت شده بود نی ترسیدی که 

نکند به خاطر این زخم هایی که به قلب من می زنی، من در صدد تلافی برآیم و به تو آسیب بزنم

انگار مرا با گرگی وحشی یا زنبوری عصبانی اشتباه گرفته بودی و غافل بودی از این که کسی که ”عاشق” می شود، بسیار شکننده و ناتوان شده، طوری که هیچ کس آسیب پذیر تر از یه عاشق نیست، تا چه رسد که بخواهد آسیب هم بزند

بالاخره من دست از سر تو و زندگی تو که همان زندگی خودم بود، برداشتم

من دست از سر تو برداشتم، همانطور که خودت خواستی

حالا من یه خواهش از تو دارم

تو دست از قلب من و زندگی ام برندار، دوست دارم مالک قلب دردمندم تو باشی

دوست دارم زندگی ام پر باشد از ”تو”

بی مهری نکن و در قلب من بمان، در زندگی ام

بمان

از بی مهری ها و بی رحمی هایت خسته شدم


هر چیزی قاعده ای دارد، حتی بی مهری هم قانون و قاعده ی خودش را دارد

کسی که همه ی قلب و روحش رو به تو داده ، حرمت دارد حتی ادعای عشق هم حرمت دارد

علی علیه السلام حرمت دختران کاخ نشین یزدگرد را حفظ کرد و اجازه نداد کسی در حق آنان بی مهری و بی رحمی کند هرچند آنان شکست خوردگان و بازماندگان کسی بودند که نامه ی پیامبر را پاره کرده بودند


از خدا خواستم کمکم کنه تا بتوانم صبر کنم

صبر کنم بر نامهربانی ها

و دوام بیاورم در مقابل کسی که سوزاندن من برایش تفریح شده


هرگاه به تو نزدیک شدم، با تیغ خشم به من زخم زدی و مرا خوار و بیمقدار کردی و غرورم را له کردی

مصداق ”خافضه رافعه” من هستم

البته من رافعه ای بودم که خافضه شده ام

روزی آقایت بودم و ”همسرم” می خواندی و امروز سلامم در قاموس تو جوابی ندارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۵۳
رضا آباد
۰۷
فروردين ۹۷

امسال خیلی قشنگ شروع شد

درسته که امید و ناامیدی قاطی اند، درسته که نمی دونم خوش خیالم یا خوشبختم

ولی همینکه دو تا نشونه ازت دیدم (چیزی که قبلا توی خواب هم نمی دیدم) همین یعنی امسال سال خوبیه

اینم خواست خدا بود، فقط خدا می دونست من توی چه عذابی غوطه ور بودم،

اونایی که سال به سال منو می دیدند، فهمیده بودند من یه طوریم هست

همیشه خدا رو شکر می کنم که نجاتم داد، 


به هرحال هنوز هم باور نمی کنم همحست من باشم، شاید. زیادی خوش خیالم

درسته که روزی همه دین و دنیای تو بودمولی یادم نرفته رفتارهایی که با من داشتی

چطور بعد این همه بیرحمی و بی مهری، مخاطب تو، من باشم

نه ، 

خودت گفتی من هیچ جایی توی زندگیت ندارم

ولی خب، تو همه جای زندگی منو پر کردی نازنینم

بگذار من تو را مخاطب خودم قرار دهم

فاش می گویم، عیان و آشکار:

تو که این همه هم نفس منی، عیدت مبارک

یادته یه روز من ”نفس” تو بودم و تو آهنگ قلب من بودی؟

امروز من هیچ چیز تو نیستم و تو هم، ”نفس” منی و هم ”آهنگ قلب” منی

می دانی؟ از خدا پنهان نیست، از تو چه پنهان،

تو سهام دار عمده ی قلب منی 

دیدی توی مجوعه های سهامی، اونی که سهام عمده رو داره خودش رو مالک مجموعه می دونه؟

اگر اینجور حساب کنی، تو صاحب قلب منی

”نفس” متشکل است از دو بخش، دم که فرو می رود و بازدم که بر می آید،

”دم” ی بدون تو و ”بازدم” ی بی عشق تو بر من حرام باد

ای هم نفسم ای مالک قلب و روحم ای آهوی رمیده ی دشت زندگانی ام وای محبوبه ی دلم

عیدت مبارک

خدا کنه زندگی برات اونقدر گوارا و شیرین بشه که همه ی آزار و اذیت هایی که از من به تو رسید رو جبران کنه

ببین من چقدر مفلس و بدبختم که هیچ کس را بیشتر از تو نیازرده ام

تو که عشق بینهایت منی، چگونه از من زخم خوردی و من احمق ندانستم که با قلب و روح تو ، چه کردم



امرور بارها و بارها تو را توی تلگرام چک کردم

بارها آنلاین بودی و بارها آف شده بودی و من از آمدن و رفتنت غافل مانده بودم

پس هزار- هیچ نشدم





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۷ ، ۰۱:۵۲
رضا آباد
۰۶
فروردين ۹۷


البته هستند کسانی که قدرت اونا رو مست نمی کنه و فاسد نمیشن

ولی معمولا اینجوریه

مثلا در داستان عشق هم متاسفانه این بیماری دیده میشه

بعضی ها ظرفیت عشق یه عاشق رو ندارند

وقتی می بینند طرف مقابلشون داره عشقش رو نثارشون می کنه، بعضی ویروسها می افته به جونشون

مثلا...

ویروس غرور و خودبرتربینی

ویروس بدخلقی و بددهنی

ویروس چرزوندن و معشوق آزاری

از این دست ویروسها دیگه، که شاید شما هم باهاش آشنا باشین و بعضا با اون مواجه شده باشین

مثلا بعضیا اینجورین:

وقتی مطمعن می شن یکی بهشون وابسته شده و عاشق شده، بنا رو میگذارند بر عاشق آزاری

این جور آدمها همه شون مثل هم نیستند


بعضیاشون روانی اند، عقده دارند،

چون می دونند عاشق آسیب پذیره و قدرت دفاع نداره و همه ی وجودش شده معشوقش

از آزار و اذیتش لذت می برند


بعضیاشون توی این شرایط ”خود” واقعیشون رو نشون می دن


بعضیاشون واقعا بلد نیستند و بدون اینکه بفهمند به آزار و اذیت دلداده شون دست می زنند


همیشه نباید عاشق راز. دلش رو فاش کنه

پاری وقتا حتی معشوقت هم نباید بفهمه چقدر دوستش داری

محض احتیاط بد نیست تشنه بمونه،  تشنه ی درک عشقت بمونه تا عشق تو ، براش بی ارزش نشه

و کلام آخر:

خوش بود گر محک تجربه آید به میان

کسی که امتحانش رو پس نداده، قضاوت نکن


بعضیا نباید بفهمند عاشقشون چقدر سرمست شیدای عشقش شده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۴:۳۸
رضا آباد
۰۶
فروردين ۹۷

این اواخر خونه ی آخرش تا دوازده و نیم بیشتر آنلاین نبود

تازه وقتی می رفت دیگه نمی اومد

بعضی شبا اصلا آنلاین نمی شد

از هفت و سی و سه که رفته بود بارها و بارها اومدم نبود

تا یک و ده دقیقه هم چک کردم

نبود

یهو، دو و چهل دقیقه بود، دیدم خانوم خانوما حول و حوشای یک و نیم آنلاین شدند

خلاصه ش اینه که یه آنلاین رو شکار کردم و یکی رو از دست دادم

یک یک مساوی شدیم

شروع خوبی نبود برام.    

  

فردا حتما می برم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۳:۲۵
رضا آباد
۰۵
فروردين ۹۷

حتی اگر باهام تماس بگیری و عید رو بهم شادباش بگی

بازم میگم حتما خوابم و حقیقت نداره


چطور جمع ببندم اون نفرت رو با این هم حس بودن

میگن ، خانوما بعضی وقتا حرفهاشون رو برعکس می زنند

کدومش راسته؟

کدومش دروغه؟

یا نه

اصلا هم حس تو ، یکی دیگه س

من همون غریبه ی مزاحم لعنتی ام

که خودت گفتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۲۲:۲۶
رضا آباد
۰۵
فروردين ۹۷

من که روز و شبم شده ”تو”

من که جون تو جونم کنند غیر از تو به هیچی فکر نمی کنم

اجازه بده یه سرگرمی برای خودم دست و پا کنم

مثل این بازیای رایانه ای میشه،

مثلا اگه تو یه بار آنلاین بشی من نفهمم، میشه یکی به نفع تو

و اگه آنلاین بشی و من اسکرین شات بگیرم، میشه یکی به نفع من


شرط می بندم بازی  هزار- هیچ به نفع من بشه

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۱۸:۴۷
رضا آباد
۰۵
فروردين ۹۷

راستش نمی تونم باور کنم

ولی خب، آدمی که به ته خط رسیده به هر دست آویزی چنگ می زنه

هر چیزی براش یه نشونه س

نمی تونم باور کنم که منظورت من باشم

چی بگم

ولی امروز از ته دل خندیدم و بعد مدتها قلب دردمندم پر از آرامش شد

ولی یه چیزی مدام توی ذوقم می زنه که

”اینقدر خوش خیال نباش”

واقعا تو این حرف رو خطاب به من زدی؟

من، هم حس تو ام؟

تو، هم حس منی؟

جاسمین قشنگم

الهی جان من قربانی جهان تو

باور کن لحظه ای از تو فارغ نیستم

باور کن

من این نشونه را مثل نشونه ای که روز اول عید برام فرستادی به فال نیک می گیرم

و به آینده ی پیش رویم امیدوار می مانم

یک نظر توجه تو به من به همه ی دنیا می ارزه محبوب قلبم

الهی من فدای تو و اون کوچولوی نازنینت که اینقدر تپل مپل و ناز شده

به خداوندی خدا دلتنگ دوتاتون هستم

حالا که این طور شد بزار خودم رو به دست سرنوشت بسپارم و به آینده خوشبین باشم

دلم گواهی میده همونطور که قلب تو توی سینه ی من می تپه،

قلب من هم نه که توی سینه تو، که کف دستانت. داره تپش می کنه 

و تو هرگز قلب من رو نمی زنی بشکنی

اینو قلبم گواهی میده

فدای دست های تو که نگهدار قلب منه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۱۶:۱۰
رضا آباد
۰۵
فروردين ۹۷

من پیام دادم:

سلام

گفتم اگر این بسته برسه به دستت ممکنه یه جوری بهت بگن که غافلگیر بشی و حرص و جوش کنی یا استرس بگیری، وگرنه دنبال بهانه واسه پیام دادن نیستم


خواستم قشنگترین و خوشمزه ترین کیک تولد دنیا رو واسه تو سفارش بدم ، نمی دونم تا چه حد موفق شده باشم


تولد تو، تولد رویاهای دست نیافته ی منه

تولدت مبارک، الهی 120 ساله بشی ، سرت سلامت



با تمام وجودت از طرف من .......  عزیزتر از جانم را ببوس، آرزومه توی آغوشم صدای نفسهاش رو بشنوم، همینطور...


این عجیب ترین و بی نظیر ترین کیک تولدی بود که یکی برای یکی تهیه کرده

به قناد گفته بودم سنگ تموم بزاره گفته بودم کیک شکلاتی مافین باشه از این کیکهای خامه ای نباشه انصافا هم زحمت کشیده بود 

دوست داشتم طعمش رو بچشی

ولی فکر می کنم حق به حق دار رسید، اون پیرمرد کیک رو می بره خونه میده بچه هاش می خورن نوش جونشون

اگه اونجا کیک رو برش می زدند و تو از لج من نمی خوردی بیشتر غصه می خوردم

این هم خاطره ای بود که دوماه باهاش زندگی کردم و امروز به صندوقچه ی ذهنم سپردمش تا ابد

فقط خدا می دونه چه سناریوهایی براش نوشتم تا شد این که، امروز نمی دونم چقدرش رو دیدی و شنیدی


فقط تو می دونستی داستان چیه و بقیه همه گیج بودند


خداکنه امروز باعث عذاب و زحمت برات نشده باشم، شاید اگر یکی دیگه جای تو بود به این داستان می خندید ولی تو احتمالا حرص خوردی و منو لعنت کردی


نمی خواستم دوباره مزاحمت بشم و پیام بدم نیازی هم نبود

تو منو ببخش، دیگه پیام نمی دم

گفتم که داستان کیک تولد همینجا تموم شد و به افسانه ها پیوست













سه دقیقه بعدش

او پیام داد:

اگه بچه هاتون واستون ارزش دارن به جون همون ها قسمتون میدم دست از سرمن بردارین داره از طریق پیگیری میشه اگه میخواین ابروی من رو ببرین که هیچ که مطمئنم هدفتون همینه شاید از طریق خط تون بشه پیگیری کرد در ضمن راننده اژانس هست . به هر حال من دارم خط ام رو عوض میکنم از سال دیگه هم نمیرم







یکی نیست بپرسه، آخه بی انصاف فکرش کردی داری چی می گی ؟

نمی دونی اگه یکی دلش بشکنه.....

فکر خودت نکردی؟

نمی دونی کشتن گناهه؟ حتی کشتن کافر؟ه

هیچ وقت توی عمرم اینجوری دلم نشکسته بود


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۴۱
رضا آباد
۰۴
فروردين ۹۷

همه

آشنا و غریبه 

دور و نزدیک

از بستگانم می پرسند، (فلانی چرا حالش اینجوره؟ مثل همیشه نیست طوری شده خدای نکرده؟!)

و آنها ناامیدانه یه جوری داستان رو سمبل می کنند بره پی کارش

تو که عشق منو باور نداری. یا عشقمو باور داری و برات ارزشی نداره، نمی دونم

از خدا پنهون نیست از تو چه پنهون، 

روزی ده بار که نه روزی صدبار میام توی صفحه ی تلگرامت و با حسرت به عکس پروفایلت نگاه می کنم و برای هزارمین بار اونو ذخیره می کنم و بعد توی می وی برات پیام تایپ می کنم و به جای انتخاب کلید send یه اسکرین شات ازش می گیرم و بعد خارج می شم

و اگربیام توی صفحه ت و آنلاین باشی مثل دیونه ها می شینم و نگاه می کنم

انگاری دارم به صورتت نگاه می کنم

نه که فکر کنی جرات پیام دادن ندارم، نه

وقتی پیام دادن من برای تو مزاحمت محسوب میشه، دیگه وجدانم اجازه نمیده مزاحمت بشم

یاد دوماه چت عاشقانه مون به خیر

یه ماهش رو ذخیره کردم 

نمی دونم چی شد که ازم بریدی

چی می خواستی که توی من پیدا نکردی

این همه التماست کردم

چوب حراج زدم به قلب و احساسم

غرورم رو در مقابلت له کردم

سعی کردم عشق راستین و درونی و قلبی خودم رو صادقانه نشونت بدم

ولی نشد

تو رفته بودی

مامان شده بودی، همونی که من بارها آرزوش رو داشتم

چون می دونستم تصاحب تو مساویه با نابودی تو و مادر شدن برات بهتر از به من رسیدنه

ولی نمی دونستم از دستت خواهم داد

هرچند راضی ام به رضای خدا و از هیچی پشیمون نیستم و نی دونم این خدا بود که مهره ها رو طوری چید که کار به اینجا برسه 

ولی

ولی تو هم یه چیز رو در نظر داشته باش:

یادته امیر جعفری توی سریال شهرزاد به دختره چی گفت؟

”اگه یه مرد دلش پیش یه زن گیر نباشه براش تره هم خورد نمی کنه”

می دونم می دونمی من چقدر عاشقتم

می دونم کمر به قتل من بستی

می دونم نیت کردی روزی هزار بار منو بکشی

چون یه بار توی همین وبلاگ پیام دادی بهم 

”مرا در خودم کشتی، هزار بار جان دادم و مردم.....”

حالا داری تلافی می کنی و منو هزاران بار می کشی

می دونم دروغ گفتی منو فراموش کردی

ولی چیزی که نمی دونم اینه که آخر این داستان به کجا می خواد بکشه

من بچه هام زندگیم وضایفی که به گردنمه و بدون تو از پسش بر نمیام

نمی دونم

بعضی وقتا از ته دل می گم خدایا کاشکی همین الان جون منو می گرفتی

امروز صبح آنلاین بودی،

اینقدر محدودم کردی که نمی تونم یه سلام به عشقم بکنم 

سوختم، نفرینت کردم

و بلافاصله استغفار کردم و گفتم 

خدایا این تقدیر تو هست که من نباید باهاش ارتباط داشته باشم

اینقدر مواظبم یهو دلم نشکنه، ناله نفرین رو دوست ندارم

اگر من امروز دارم می سوزم حقمه

حتما خبطی کردم و دارم تقاص می دم

ولی یه چیز رو بدون

چند روز پیش هزار کیلومتر ازت فاصله گرفتم و خاطرات تلخی برام تداعی شدند

حالم به حدی بد شده بود که تابلو شده بودم، صدای عمه دراومده بود

تا اینکه

روز اول عید خدا چیزی نشونم داد که یقین پیدا کردم تو فراموشم نکردی

الان حالم خوبه خدا رو شکر

حال تو هم که حتما خوبه دیگه

چون مزاحمت رفع زحمت کرده و دیگه پیام نمی ده

خدا لعنتش کنه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۷ ، ۲۱:۰۷
رضا آباد
۰۴
فروردين ۹۷

هر پدیده ای که رنگ و زنگ زمان به خود بگیرد محکوم به فراموشی می شود،

حتی حماسه های تاریخی، تبدیل به افسانه می شوند

حماسه ی عاشورا، البته داستان دیگری دارد

قدرتهای بزرگ تاریخ فراموش شده اند و ارزشی ندارند

ثروتهای انباشته شده در گذر زمان نابود شده اند

عاشقانه های انسان اما، از جنس دیگریست

عشق های پاک و راستین که در نوع بشر آفریده می شوند ماندگارهای تاریخ انسانیت اند

عشق به جای آنکه فراموش شود،

نوشته می شود

رمان می شود

سینمایی می شود

تکرار می شود

.....

عشق به دنیا نمی آید که از دنیا برود

عشق به وجود نمی آید که از بین برود

عشق، آفریده می شود

و چیزی که آفریده شد جاویدان می شود

عشق به قلب مربوط می شود

عشق هیجان نیست

عشق احساسات نیست

عشق درد است

عشق اسارت است

عشق محبوبه است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۷ ، ۱۸:۵۷
رضا آباد