۱۳
فروردين ۹۷
سلامم را جوابی ده که در قلب تو مهمانم
غبارم را بیفشان تا به پایت جان بیفشانم
محبوبه ی جان
داغ نداشتنت
درد نبودنت
اندوه رفتنت
حسرت با تو بودنم
قلب شکسته ام
غوغای درونم
زندگی داغونم
جگر سوخته ام
دنیای دلمرده ام
افسوس گذشته ام
همه و همه با یک جواب سلام التیام خواهد یافت
محبوبه ام
سلامم را جوابی ده، مرا در قلب نازنینت مهمان کن، شاید لایق شدم و همخانه ی دلت شدم
افسوس
روزی که قلب تو اسیر من بود از گناهش ترسیدم و راز دلم را پنهان کردم و حسرت عاشقانه های رؤیایی ام را بر دلت گذاشتم
نمی دانستم در جهنمی خواهم سوخت که گناهش نهان کردن راز دلم بود
سرانجام ستمگری، نیست جز ستم کِشی
به گلبانگ جهان تابم چه آتش هاست بر دلها
نمی گیرد چرا در تـــو ، نمی دانم ، نمی دانم
۹۷/۰۱/۱۳