۲۹
اسفند ۹۶
باهاش حرف زدم
الان نه، تابستون باهاش تلفنی حرف زدم
صدای مهربونی داشت، منو شناخت
(شما آقای خ...... هستید؟)
گفتم (آره، چه جالبه که منو شناختید!)
گفت (بچه ها اسمتون رو میارن توی خونه)
دوستش دارم، خیلی
همیشه چشامو می بندم و احساس می کنم کنارشم و دارم احوال تو رو ازش می پرسم
صردای قشنگش توی گوشمه
مامان جاسمین من
مامان محبوب من
الهی صدساله بشی اون قدر عمر کنی که من پیر و فرتوت بشم و دیگه کسی کاری به کارم نداشته باشه اون وقت بیام دیدنت
بگم مامان عزیز دلم، حالت خوبه؟ حال عزیز دلم چطوره؟
۹۶/۱۲/۲۹