۳۰
بهمن ۹۶
جاسمین جانم سلام
حالت خوبه ان شاءالله
وقت کردی از خدا بپرس حال ما اینور توی جهنمِ نبودنِ تو چطوره
خواستی احوال ما رو بگیری فقط از خدا بگیر
کسی از حالمان باخبر نیست
جز خدا
کسی چه می داند چه می کشیم از دست خودمان که چه آوردیم بر سر عشقمان و ...
دگر هیچ
تو که نمی دانی و نمی خوانی و اهمیتی ندارد برایت
ولی هرچی نباشه یه روز من آرام جانت بودم
روزی که تو افسرده بودی و تنها،
من انرژی بخش لحظاتت بودم
الان که پر از شور و انرژی و سرزندگی هستی و بعد از سالها خدا مراد دلت را داده، من حق ندارم ...
هیچ حقی ندارم
حتی حق ندارم پیام بدم بپرسم حالت چطوره بانو؟ فلان فیلمی رو دیدی؟ فلان غذایی رو خوردی؟ می دونی فدایی داری؟ می دونی یکی اینجا کیلومترها دور تر از تو لحظه ای از یادت خالی نیست؟ می دونی یه نفر توی این دنیا هست که نبودن تو همه چیز را براش مثل زهر هلاهل کرده؟...
اونی که تو رو داره، نمی دونه چی داره؛ و اونی که می دونه تو چی هستی، تو رو نداره
۹۶/۱۱/۳۰