۲۵
بهمن ۹۶
مدام وسوسه می شوم که نکند هر از گاهی یادم کنی و اینکه من لحظه ای از فکر تو فارغ نمی شوم باعث بشود که تو هم درگیر من شوی، شاید عشق و معجزه ی عشق حقیقت داشته باشد...
دوباره به خودم می آیم و به حماقتی که کرده ام می خندم
تو الان آنقدر درگیر خودت و اون امانتی که خدا بهت داده هستی که من جایی توی ذهن و زندگیت ندارم
قلب نازنینت را که مدتهاست خدا از من گرفته، شاید ...
شاید خدا نخواهد تو دیگر مال من باشی
ولی چرا مهر تو از دل من نمیگیرد؟!
هان؟
چرا؟
۹۶/۱۱/۲۵